اعتبار از دست رفته

تعداد بازدید : 947
تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱/۲۸

مرتضی ایمانی‌راد از چگونگی مهار نوسانات و مدیریت بازار ارز می‌گوید...

مرتضی ایمانی‌راد می‌گوید: یکی از دلایل بالا رفتن دلار از بین رفتن اعتبار حرفه‌ای بانک مرکزی است. عامل دوم تغییرات انجام‌شده در کابینه ترامپ است که به سمت رادیکالیزه شدن اساسی رفت. سوم؛ چرخش ناگهانی کره شمالی در مقابل آمریکا بود که همین مساله فشار را روی دولت ایران بیشتر خواهد کرد.

 

چهارم؛ کماکان ایران در انتقال ارزهای صادره از نفت مشکل دارد و ارزها را نمی‌تواند به راحتی به داخل منتقل کند و پیش‌بینی می‌شود که این مساله سخت‌تر شود.


به گزارش  تجارت فردا، بازار ارز همچنان اسیر نوسانات است و در همان روزهای ابتدای سال جدید دلار از مرز پنج هزار تومان عبور کرد و رکورد جدیدی را ثبت کرد اما چرا نوسانات دلار تشدید شده و نرخ‌ها سربالایی می‌روند؟ به این بهانه با مرتضی ایمانی‌راد اقتصاددان پیرامون وضعیت بازار ارز و واکاوی سیاست‌های بانک مرکزی به گفت‌وگو پرداختیم.

 

او معتقداست بانک مرکزی با مطرح کردن عوامل سیاسی دارد از خودش رفع مسوولیت می‌کند و ادامه روند افزایشی دلار را در عواملی چون انتظارات ارزی، تهدیدهای ترامپ و نگرانی از احتمال بازگشت تحریم‌ها، دشواری دسترسی بانک مرکزی به درآمدهای ارزی و کاهش اعتماد به سیاست‌های سیاستگذار پولی می‌داند.

 

♦♦♦

به‌رغم اینکه دولت و بانک مرکزی در اواخر سال گذشته مدعی شد با اجرای بسته ضدالتهاب ارزی بازار را کنترل کرده و نوسانات نرخ ارز فروکش کرده اما چه عواملی باعث شد تا از همان ابتدای سال جدید دلار از پنج هزار تومان عبور کند؟

دلیل این مساله این است که برداشت بانک مرکزی از بازار ارز و قیمت ارز واقع‌بینانه نیست. مثلاً چند بار رئیس کل بانک مرکزی صحبت از یکسان‌سازی نرخ ارز کرد. یادم می‌آید که همان موقع که این بحث مطرح شد تعدادی از استادان و حتی بعضی از کارشناسان ارشد بانک اعلام کردند که یکسان‌سازی نرخ ارز در شرایط فعلی انجام‌شدنی نیست و الان در جایی ایستاده‌ایم که دیگر هیچ‌کس راجع به یکسان‌سازی نرخ ارز حرفی نمی‌زند. در مورد نرخ ارز هم همین مساله مطرح بود و هست. 

 

بانک مرکزی مدام به بازار می‌گوید که خرید نکنید قیمت دلار پایین می‌آید، ولی پایین نیامد و همچنان قیمت ارز دارد بالا می‌رود.

 

طبیعی است که معامله‌گران بازار ارز همه این فعل و انفعالات را می‌بینند و دیگر توجهی به سیاست‌ها و گفته‌های بانک مرکزی نمی‌کنند. بنابراین اگر خلاصه کنم یکی از دلایل بالا رفتن دلار از بین رفتن اعتبار حرفه‌ای بانک مرکزی است. عامل دوم تغییرات انجام‌شده در کابینه ترامپ است که به سمت رادیکالیزه شدن اساسی رفت و طبعاً فشار دولت آمریکا روی ایران زیاد خواهد شد. حداقل این است که مردم این‌طور فکر می‌کنند. 

 

سوم چرخش ناگهانی کره شمالی در مقابل آمریکا بود که همین مساله فشار را روی دولت ایران بیشتر خواهد کرد. این مساله اعتماد به نفس ترامپ را بالا برده است. چهارم؛ اینکه کماکان ایران در انتقال ارزهای صادره از نفت مشکل دارد و ارزها را نمی‌تواند به راحتی به داخل منتقل کند و پیش‌بینی می‌شود که این مساله سخت‌تر شود یا حداقل بازار این‌طور فکر می‌کند.

 

بنابراین با شروع سال فشار تقاضای روانی قابل توجهی به بازار آمد و نرخ ارز را بالا برد. اگر بانک مرکزی نتواند ارزهای خارج کشور را در اختیار بگیرد و بخشی از آن را به بازار تزریق کند، پیش‌بینی معامله‌گران ارز درست از آب درمی‌آید و همین مساله موجب می‌شود که نرخ ارز دوباره بالا برود.

 

آیا پروژه افزایش دوهفته‌ای سود بانکی و به طور کلی بسته سیاستی بانک مرکزی شکست خورده است؟

 

از ابتدا هم این سیاست کار نکرد. فقط مردم آن را جدی گرفتند و وقتی اثر روانی آن از بین رفت اثرش روی بازار ارز هم از بین رفت. به نظرم درباره ارتباط حجم نقدینگی و نرخ ارز یک خطای شناختی در ایران وجود دارد. استدلال این است که بالا رفتن حجم نقدینگی در چند سال گذشته اثرش را روی نرخ ارز می‌گذارد و در نتیجه این‌طور نتیجه‌گیری می‌شود که هر بار که نرخ ارز بالا می‌رود به خاطر حجم نقدینگی است.

 

به نظرم این‌گونه بحث کردن ساده کردن مساله است. چند دلیل دارم. اول اینکه بخش مهمی از کل نقدینگی موجود در اقتصاد در زمان بالا رفتن نرخ ارز در حساب‌های سپرده رسوب کرده بود. این مقدار ۸۸ درصد نقدینگی را شامل می‌شود.

 

دوم از ۱۲ درصد باقی‌مانده که در حساب‌های دیداری بانک‌ها و به صورت نقد در اقتصاد است لزوماً همه آن برای خرید ارز مورد استفاده قرار نمی‌گیرد.

 

سوم، بازار ارز نقد ایران آنقدر کوچک است که با جابه‌جایی بخشی از پول (نه نقدینگی) می‌توان این بازار را تکان داد. بنابراین اگر به دلایل سیاسی تمایلات مردم به خرید ارز بالا برود هجوم تقاضا به بازار، بدون ارتباط با حجم نقدینگی، قیمت دلار را بالا می‌برد.

 

بنابراین علت بالا رفتن قیمت ارز نقدینگی موجود در اقتصاد کشور نیست، بلکه تمایلات مردم به نگهداری دلار بود. حال چرا تمایلات مردم برای نگهداری دلار بیشتر شد، برای اینکه بانک مرکزی نرخ سود بانکی را پایین آورد و از طرف دیگر امنیت در سیستم بانکی کمتر شد و بنابراین مردم ترجیح دادند که به جای ریال ارز نگه دارند. جدا از اینها مسائل سیاسی هم علیه ایران در بازارهای جهانی شدت گرفت.

 

البته حجم نقدینگی اثر مستقیمی روی ارز و قیمت‌ها دارد ولی این رابطه در طول زمان یک‌به‌یک نیست و از طرف دیگر همزمان با دیدن اثر تقاضا بر قیمت ارز لازم است سمت عرضه را هم ببینیم. خلاصه اینکه این رابطه یک رابطه بلندمدت است و نمی‌توان آن را در تمامی بازه‌های زمانی استفاده کرد. بنابراین بی‌دلیل نبود که سیاست بسته ضدالتهاب بانک مرکزی کار نکرد.

 

ولی ممکن است شما سوال کنید که پس بانک مرکزی چه کاری می‌توانست انجام دهد؟ به نظرم بانک مرکزی قیمت دلار را که داشت واقعی‌تر می‌شد قبول نکرد و از این‌رو این بار با سیاست پولی نرخ ارز را سرکوب کرد. ولی آن بخشی از بازار که در کنترل بانک مرکزی نیست نرخ خود را در ابتدای سال جاری بالای پنج هزار تومان اعلام کرد.

 

اگر بانک مرکزی به نرخ واقع‌بینانه‌ای از ارز دست یابد، باید اجازه دهد که نرخ ارز همراه با تحولات جاری کشور تغییر کند. این مساله مستلزم این است که بانک مرکزی از زیر بار فشار سیاسی خارج شود. می‌دانیم که این کار راحتی نیست. به جز مرحوم دکتر نوربخش و دکتر مظاهری هیچ‌کدام از روسای بانک مرکزی نتوانستند در مقابل فشارهای سیاسی برای حفظ قیمت ارز مقاومت کنند.

 

از طرف دیگر شاهدیم بازار ارز چندنرخی شده و بانک مرکزی دلار را با نرخ پایین‌تر از بازار به صرافان مجاز می‌دهد اما آنها از فروش ارز ممانعت می‌کنند. این‌گونه تزریق نرخ ارز و چندنرخی‌شدن ارز چه تبعاتی به دنبال دارد؟

 

اگر اعتماد عمومی از بانک مرکزی سلب ‌شود تزریق دلار نمی‌تواند مشکل را حل کند. بنابراین طبیعی است که صف درست می‌شود، چون رانت توزیع می‌شود. یعنی هر موقع که رانتی توزیع شود صف درست می‌شود.

 

بنابراین به جای این کار بانک مرکزی باید بپذیرد که قیمت دلار چهار هزار تومان نیست و هرچه این پذیرش عقب می‌افتد کار تعادل بازار ارز دچار مشکل می‌شود. گذشته از اینها تزریق دلار از طریق سیستم بانکی در شرایط این عدم اطمینان کار نمی‌کند و در سال جاری هم کار نمی‌کند.

 

بعید می‌دانم بانک مرکزی این سیاست را در سال ۹۷ ادامه دهد. چون جواب نمی‌دهد. عطش برای خرید ارز زیاد شده و کنترل این بازار خیلی  سخت شده است. ولی اگر بخشی از موجودی‌های ارزی کشور آزاد شود طبیعی است که اثر مثبتی بر بازار می‌گذارد و می‌تواند نرخ ارز را در یک تعادل پایین‌تری نگه دارد.

 

رئیس کل بانک مرکزی در واکنش به دلار پنج هزارتومانی گفته که همه تقاضای امروز بازار ناشی از مصارف واقعی نبوده و انتظارات نقش مهمی ایفا می‌کند و آنچه مشهود است، تراز ارزی کشور در وضعیت مناسبی است. ارزیابی شما از این سخنان چیست؟ چرا دولت و بانک مرکزی نوسانات شدید نرخ ارز را به گردن عوامل غیراقتصادی می‌اندازند و همچنان به دنبال سرکوب بازار هستند؟

 

به نظرم اینکه بخش مهمی از تقاضا انتظاری است بحث درستی است. طبیعی است که انتظارات نقش مهمی در بازارهای مالی بازی می‌کنند. این یک اصل در بازارهای داخلی و بین‌المللی است.

 

حتی بخشی از نیازهای واقعی در آینده نیز با انتظارات فعلی تبدیل به خرید می‌شود. این بحث هم که تراز ارزی کشور مناسب است باز به نظرم گزاره درستی است. فقط تنها ابهام این است که ما وقتی نفت را می‌فروشیم و ارز آن را در یک بانک دریافت می‌کنیم در حساب تراز پرداخت‌ها ثبت می‌شود ولی این ارز در اختیار بانک مرکزی نیست.

 

بنابراین من هم معتقدم که اگر تمامی وجوه حاصله از صادرات نفت به حساب‌های تحت کنترل بانک مرکزی منتقل شود نرخ دلار پایین‌تر از این خواهد شد. ولی می‌دانیم که این کار به خاطر مقررات شدید پولی بین‌الملل بسیار سخت است و پیش‌بینی می‌شود که این وضعیت ادامه یابد و حتی خراب‌تر هم بشود.

 

یک نکته هم در انتهای بحث شما بود که بانک مرکزی همیشه نوسان نرخ ارز را به گردن عوامل غیراقتصادی می‌اندازد. ولی انتظارات هسته اصلی تغییرات قیمت در اقتصاد است و بنابراین انتظارات بخش مهمی از تغییرات قیمت‌ها را شکل می‌دهد و این یک پدیده واقعی است.

 

با این اوصاف نوسانات نرخ ارز در این دوره چقدر تحت تاثیر عوامل اقتصادی و چقدر تحت تاثیر عوامل غیراقتصادی و ریسک‌های سیستماتیک است؟

 

ببینید این تفکیک هیچ مساله‌ای را حل نمی‌کند. بانک مرکزی با مطرح کردن عوامل سیاسی دارد از خودش رفع مسوولیت می‌کند. هرچند که عوامل سیاسی حتماً روی نرخ ارز اثر دارد. این بدیهی است. نیازی به توضیح ندارد و در همه جهان این‌طور است.

 

به همین دلیل است که با قدرت‌گیری راست‌ها در اروپا یورو پایین می‌آید و با پیروزی ماکرون در فرانسه یورو بالا می‌رود. ترامپ را ببینید چقدر دلار را بالا و پایین می‌کند. اینها همه عوامل سیاسی هستند. در ایران هم عوامل سیاسی روی نرخ ارز، قیمت‌ها و سایر متغیرهای اقتصادی اثر می‌گذارد. ولی یک نکته در بحث‌های اخیر بانک مرکزی مغفول مانده است.

 

نکته این است که وظیفه بانک مرکزی این است که در مقابل تحولات سیاسی و فشارهای بین‌المللی سیستم ارزی خود را طوری طراحی کند که کمترین التهاب به بازار ارز منتقل شود. ولی نه‌تنها این کار نمی‌شود بلکه با مطرح کردن عوامل سیاسی بانک مرکزی از خود رفع مسوولیت می‌کند. به نظرم اینجای کار ایراد دارد، وگرنه اثر عوامل سیاسی بر نرخ ارز را نمی‌توان کتمان کرد.

 

من تردید ندارم که اگر ترامپ سرکار نیامده بود و این تهدیدهای مختلف وجود نداشت، دلار این نرخ نبود. پایین‌تر بود. ولی از طرف دیگر نباید عوامل سیاسی را خیلی عمده کرد. عوامل سیاسی معمولاً شرایط را تشدید می‌کند، خودش به طور مستقل شرایط را به وجود نمی‌آورد.

 

از طرف دیگر تدابیر امنیتی پلیس نیز در بازار ارز تشدید شده، این‌گونه برخوردها و بگیروببندها چه پیامدهایی بر بازار ارز دارد؟

 

همیشه همین‌طور بوده است. این روند برای چندمین‌ بار است که در ایران اتفاق می‌افتد. سیستم منظم کار می‌کند.

 

اول نرخ ارز سرکوب می‌شود، بعد با یک محرک که می‌تواند اقتصادی یا سیاسی باشد رشد نرخ ارز زیاد می‌شود، هم تقاضا زیاد می‌شود و هم فعالیت‌های معاملاتی و سوداگرانه (که برای اقتصاد اتفاقاً مفید است، مشروط بر اینکه به شکل الکترونیکی و شفاف سازماندهی شود) زیاد می‌شود. بانک مرکزی پول شارژ می‌کند، ولی باز قیمت‌ها بالا می‌رود و اینجاست که از نیروی پلیس کمک گرفته می‌شود و افراد یا گروه‌هایی مسبب این وضعیت شناخته و اعلام می‌شوند.

 

این تجربه را چندین بار تکرار کرده‌ایم و دلیل این تکرار این است که یک اشتباه را داریم تکرار می‌کنیم.

 

حضور پلیس در بازار، عوامل بازار را نسبت به خرید حریص‌تر می‌کند. بدون دلیل نیست که پس از اینکه پلیس سبزه‌میدان را ترک می‌کند در انتهای اسفند باز سر و کله معامله‌گران پیدا می‌شود.

 

روز از نو، روزی از نو. دوباره قیمت ارز شروع می‌کند به بالا رفتن. راه‌حل مساله حداقل از بعد قیمت این است که بانک مرکزی اجازه دهد قیمت ارز بر اساس تحولات واقعی اقتصادی تغییر کند.

 

در این شرایط گام صحیح سیاستگذار پولی در مدیریت بازار چه باید باشد؟ نقطه تعادل جدید ارز کجاست؟ و برای مهار نوسانات نرخ ارز چه باید کرد؟

 

ما باید قبول کنیم که در اثر یکسری تحولات اقتصادی و سیاسی نرخ ارز بالا یا پایین می‌رود. بانک مرکزی نباید تلاش کند که بالا رفتن نرخ ارز را توجیه کند. بالا رفتن نرخ ارز در همه کشورها اتفاق می‌افتد و اگر اتفاق نیفتد جای نگرانی دارد.

 

ما باید قبول کنیم که وقتی سایه تحریم گسترده‌تر می‌شود نرخ ارز بالا می‌رود و باید بپذیریم که تحریم برای اقتصاد ما خوب نیست و بنابراین افزایش نرخ دلار را به عنوان آثار سیاست‌های خود قبول کنیم.

 

بنابراین اگر کلی بخواهم به سوال شما پاسخ دهم این است که ما چاره‌ای نداریم جز اینکه نرخ ارز را با واقعیات جامعه خود تنظیم کنیم. چطور انواع و اقسام چالش‌ها را در کشور داریم، در منطقه درگیری‌هایمان زیاد است و در نظام بین‌المللی نیز تحت فشار هستیم و به‌رغم همه این فشارها باز اصرار داریم نرخ دلار تغییر نکند.

 

وقتی نرخ ارز بر اساس واقعیات جامعه محاسبه شد همان نقطه نقطه تعادلش است، چون این نقطه محاسباتی نیست، بلکه کشف‌شدنی است، درست مثل قیمت شرکتی که می‌خواهد روی تابلو برود. برای کنترل نوسانات شدید ارز به نظرم می‌رسد که راه‌اندازی بازار ارز با اهرم‌های مناسب (همانند سکه آتی) و به صورت الکترونیک و با مدیریت مستمر بانک مرکزی می‌تواند جلوی نوسانات ارز را بگیرد.

 

این مساله چندین بار در بانک مرکزی مطرح شده ولی هنوز عملیاتی نشده است. وارد کردن معاملات آتی در این بازار این قدرت را به شرکت‌ها می‌دهد که بتوانند ریسک فعالیت‌های خود را در آینده پوشش دهند.

 

با این اوصاف آینده بازار ارز را با توجه به تشدید ریسک‌های سیستماتیک چگونه پیش‌بینی می‌کنید؟ در صورت احتمال بازگشت تحریم‌ها ارزیابی شما از وضعیت بازار ارز چیست؟

 

به نظرم می‌رسد که ریسک‌های اقتصادی و سیاسی در اقتصاد ایران در سال ۹۷ بالا باشد بنابراین کار بانک مرکزی بسیار سخت خواهد بود. شاید بتوانم بگویم که سال ۹۷ سال بانک مرکزی است و اشتباهات بانک مرکزی می‌تواند موجب تخریب اقتصاد شود و اصلاح و اعمال سیاست‌های مناسب می‌تواند اقتصاد را از گلوگاه پول و ارز عبور دهد.

 

ما سه تهدید جدی در سال جاری داریم که سیستم‌های پولی و ارزی کشور باید انعطاف‌پذیری لازم را برای مواجهه با این شرایط داشته باشند. اول ریسک چالش‌های جدی اقتصاد ایران است که شما هم در شماره اسفند ۹۶ به خوبی به آن پرداختید.

 

دوم تقابل‌های سیاسی در منطقه است که ما به طور گسترده‌ای در منطقه فعال هستیم و طبیعی است که شوک‌هایی هم از این زاویه به اقتصاد ایران وارد شود.

 

سوم فشارهای بین‌المللی و احتمال تشدید تحریم‌هاست که این خود می‌تواند التهابات جدی برای بازار پول و ارز به وجود بیاورد. بنابراین به نظرم می‌رسد که بازار ارز کشور بازاری پرالتهاب باشد و نوسان نرخ ارز در این سال بالا باشد. ضمناً در طول سال پیش‌بینی می‌شود که قیمت در کانال پنج هزار تومان نوسان کند. 

منبع :
ارسال نظر
نام :
ایمیل :
متن نظر :
ارسال نظر
نظرات کاربران
میزان اهمیت
ایمیل
توضیحات
ارسال