حجت الله میرزایی، معاون اقتصادی وزیر کار و امور اجتماعی: کارآفرینی با اقتصاد نفتی هم قافیه نیست
تعداد بازدید :
2236
تاریخ انتشار :
۱۳۹۵/۸/۳
دکتر حجتالله میرزایی معاون اقتصادی وزیر کار و امور اجتماعی در گفتوگو با «روزنامه ایران - حمیرا علایی » میگوید: نهاد دولت متولی بحث کار نیست بلکه دولتها باید بازوی تسهیلکننده کارآفرینی در جامعه باشند.
دولتها باید فضایی را فراهم کنند تا ایدههای نو در آن ظهور کند، غربال شود و تا مرحله سودآوری و تجاریسازی بالا بیاید. وی البته اکوسیستم کارآفرینی ایران را نه تنها ناقص که آفت زده میداند و آفت این نظام را اقتصاد نفتی عنوان میکند. دکتر میرزایی کارآفرینان را زیان دیدگان اصلی فضای کسب و کار کنونی وابسته به نفت میخواند و فساد و رانت را مولودان نفت در ایران مینامد. آنچه میخوانید حاصل گفتوگوی «ایران» با این مدیر ارشد حوزه کار است که پس از حذف سؤالات به شکل گزارشی از یک گفتوگو درآمده است.
سایه سنگین شومپیتری بر تعریف کارآفرینی
ابتدا بهتر است از تعریف کارآفرینی شروع کنیم. کارآفرینی بر مبنای آن چیزی که در اوایل قرن بیستم آقای ژوزف شومپیتر مطرح کرد، در واقع رفتاری از اهالی کسب و کار است که منجر به شکلگیری بازار جدیدی میشود یا محصول جدید یا شکل جدیدی از محصولات گذشته یا مقیاس جدیدی از بنگاههای تولیدی را ایجاد میکند یا ترکیبی از نهادههای جدید را برای تولید محصول گذشته یا محصول جدید به کار میگیرد. خب اینها اشکال مختلفی از کارآفرینی است. درواقع مهمترین ویژگی کارآفرینان این است که بازارها را گسترش میدهند یا تقاضا را توسعه میدهند یا بر طرف عرضه اثر میگذارند و تنوع ایجاد میکنند. البته کارآفرینانی هم هستند که هم بر عرضه و هم بر تقاضا اثر میگذارند. به عبارت بهتر کارآفرینان افرادی هستند که مدام در حال خلاقیت و نوآوری هستند، نوآوریها یا شکل سازمانی دارد یا حالت ابداع و اختراع، در هر دو وجه خلاقیتها به مرحله تجاریسازی یا همان تولید ثروت و ارزش افزوده منجر میگردند، به طوری که ابداعات و اختراعات دیگر منحصر به آزمایشگاه نیست و محیط کسب و کار را متحول میکنند، تعاریف بالا تقریباً همان تعاریفی است که طی تمام این سالها از کارآفرینی بهطور ثابت درک شده که به مفهوم ابداع و نوآوری شومپیتری نیز شناخته میشود.
با بسط و توسعه این ایده در قرن بیستم مشخص شد که کارآفرینیهای مختلفی داریم. کارآفرینی اقتصادی، اجتماعی، زیست محیطی و... کارآفرینیهای اقتصادی عموماً بر پایه همان نوآوریها و ابداعات است که بیشتر بخش خصوصی و خود مردم انجام میدهند.
ممکن است ما در میان مدیران دولتی افرادی خلاق و خوشفکر و مبدع داشته باشیم که کارآفرینیهای اجتماعی انجام یا شکل جدیدی از خدمات را ارائه دهند، روشهای انجام امور را تغییر دهند، تحولاتی در روشهای مرسوم ایجاد کنند تا اثربخشی و کارآیی سیاستهای متداول را ارتقا دهند یا شکل جدیدی از سازماندهی در مشارکت با بخش خصوصی را مدیریت کنند اما دراینجا بیشتر مقصود ما کارآفرینی اقتصادی است و میخواهیم رفتار کسانی را که در بازار کارآفرینی اقتصادی میکنند بررسی کنیم.
هوشمندی دولت بریتانیا
و رانت مثبت دولتی
کارآفرینان اقتصادی نوآوران و خلاقانی هستند که در میان مردم زندگی میکنند. در این میان وظیفه دولت ایجاد فضا و بسترهای مناسب کارآفرینی است، آن هم نه همه بسترها و بخشی از آن. تجربه نشان میدهد رفتارها، محل استقرار و کنشهای کارآفرینان بشدت وابسته به ویژگیهای متعدد فرهنگی و اجتماعی است. آنها هر جایی را برای زندگی انتخاب نمیکنند. کارآفرینان معمولاً جایی زندگی میکنند که مدارا و تساهل در آن مناطق زیادتر باشد. استعداد یا وفور سرمایه انسانی متخصص وجود داشته باشد و نیز سطح مناسبی از تکنولوژی و سازمان وجود داشته باشد. به عبارتی میتوان گفت کارآفرینان که بیشتر دنبال توسعه فضا هستند هوشمندانه جایی را برای بروز و ظهور انتخاب میکنند که به ویژگیهای مذکور نزدیک باشد. خب بخشی از این موارد در اختیار دولت هاست. دولت فضای کارآفرینی را مهیا میکند و بسط میدهد. درواقع کارآفرینان بشدت نیازمند رانتهای دولتی ارزش افزا هستند. ما دو نوع رانت داریم؛ رانت ارزش افزا و رانت ارزش زدا. رانت به خودی خود مفهوم بدی ندارد. چه بسا رانتها میتوانند ارزش افزا باشند. به طور مثال کسانی که برای نخستین بار ماشین بخار را در انگلیس اختراع کردند از رانت ارزش افزا برای تثبیت اختراع خود بهره بردند. به این صورت که دولت بریتانیا سه دهه حق انحصار ساخت ماشین بخار را به این شرکت داد. این اقدام دولت انگلیس به این معناست که ثبت و تداوم اختراع تا تبدیل آن به یک فعالیت تجاری سودمند تحت حمایت دولت قرار میگیرد و اگر کسانی بخواهند از اختراع سوءاستفاده یا تقلید کنند دولت اجازه نمیدهد و یک فضای حمایتی را در یک دوره زمانی خاص ایجاد میکند تا دیگران نیز تشویق به ابداع برای پیشرفت شوند. در مثال ماشین بخار اگر چنین حمایتی از سوی دولت انجام نمیشد حتماً این اختراع از سوی دیگران تهدید به کپی یا موارد دیگر میشد و به شکست میانجامید، بنابراین کاری که دولتها میتوانند انجام دهند این است که اولاً فضای اختراع و نوآوری را ایجاد کنند و ثانیاً حمایتهای تشویقی مالی و حقوقی از مخترعان و کارآفرینان داشته باشند. در خیلی از موارد شاید نوآوران زیادی باشند که یک مورد از یک پدیده را در فضای آزمایشگاهی تولید کنند اما تبدیل این نوآوری به یک ایده تجاری و کسب و کار نیازمند حمایتهای مالی است که در همه جای دنیا توسط بانکها یا بازار سرمایه صورت میگیرد.
سیاستهای حمایتی دولتها از کارآفرینان هم مادی است، هم معنوی. بخشی از حمایتهای معنوی از طریق وضع قوانین حمایتی و حقوقی مثل ایجاد انحصارات تأمین میشود و بخش دیگر از طریق روان کردن خدماتی است که دولتها میتوانند در مسیر کارآفرینی انجام دهند چرا که صدور مجوزها بخشی از پروسه کارآفرینی است که دولتها با حداقل کردن آنها میتوانند به روان کردن مسیر کمک کنند و نیز بروکراسی را تا جایی که میشود سادهتر کنند.
جشنوارههای کارآفرینی
مخازن ایده و الهام
در واقع دولت نقش یک رگولاتور تسهیلکننده و تنظیم کنندگی دارد که سعی میکند به سرعت کسب و کار کمک کند. یکی دیگر از کارهایی که دولت میتواند انجام دهد به شکل زیرساختی است و آن توسعه جشنوارهها و رویدادهای کارآفرینی است، درحالی که این طرحها شاید در نگاه اول سودآور نباشد اما در نگاهی بلند مدت ارزش افزوده نیز خواهند داشت، چراکه یکی از مهمترین مؤلفههای تکثیر کارآفرینی، آشنایی با ایدههای دیگران است، مثل شعر یا داستان سرایی که شما با خواندن آثار دیگران ایده میگیرید؛ کارآفرینان و افراد خلاق نیز بشدت تحت تأثیر ایدههای دیگران هستند، در نتیجه رویدادهایی که بتواند فرصت تبادل ایده را فراهم کند باید افزایش یابد که این کار در اختیار دولت هاست. هرچند برگزاری جشنوارهها به خودی خود سودآور نیست اما یک فعالیت زیرساختی است که در گذشته به صورت فیزیکال به نمایش درمی آمده و امروز در قالب شبکههای کارآفرینی شکل میگیرد تا اهالی کسب و کار دائم از دستاوردهای یکدیگر باخبر شوند و درمعرض دستاوردهای دیگران قرار گیرند.
اکوسیستمهای کارآفرینی
سیستم محور نداریم
در کشور ما دولتمردان در فراهم کردن شرایط و فضای کارآفرینی توأمان دو رفتار از خود بروز دادهاند، به طوری که هم بشدت درک کردهاند که باید زمینهها را برای کارآفرینی فراهم کرد و هم اصلاً درک نکردهاند که باید کارآفرینی توسعه یابد. اما چطور؟ هر یک از دولتمردان در طول دوره کاریشان با جمعی از کارآفرینان برخورد داشتهاند که از آنها حمایت کردهاند اما این برخوردها منجر به حمایتهای شخصی از کارآفرینان شده یعنی من به عنوان دولتمرد یک کارآفرین را دیده ام، از کارش خوشم آمده و دستور به حمایت از وی را صادر کرده ام. از طرفی به همین میزان کارآفرین شکست خورده هم داریم چرا که با رفتن دولتمردی از یک پست، آن بنگاه اقتصادی نیز به بنبستهای حمایتی میرسد به خاطر اینکه حمایتها به شخص وابسته بوده و نه به یک سیستم حمایتی. ضعف این نوع عملکرد دولتمردان به این برمی گردد که ما اکوسیستم کارآفرینی واحدی نداریم و این حمایتهای شخص محور هرگز به تسهیل ایجاد فضای کارآفرینی منجر نخواهد شد که اگر میشد تاکنون باید ثمرات آن را مشاهده میکردیم. به معنای بهتر باید بگوییم در ایران هرگز اکوسیستم کارآفرینی که در آن شخص کارآفرین ظهور کند، رشد کند و پیشرفتش به سیستم وابسته باشد نه شخص وجود نداشته و ندارد.
چرا دولتها در ایجاد فضای مناسب کارآفرینی موفق نبودند؟
در جامعهای کارآفرینی رشد مییابد که هر روزش جشنواره کارآفرینی است. جامعهای که در آن افراد ایده هایشان را میآورند، ایدهها غربال میشود، بهترین آنها برای سرمایهگذاری انتخاب میشود و نهایتاً کسب و کار شکل میگیرد نه اینکه به مناسبتهای خاصی جشنوارههایی برگزار و همانجا تمام شود. در اکوسیستم کارآفرینی هر روز ایدههای نو شکل میگیرد و هر روز افرادی شروع به پرورش ایدههایشان میکنند. در این فضا کارآفرینی قائم به افراد نیست اما ما در ایجاد چنین فضای مناسب و یک نظامی که فضای کارآفرینی را تشدید و حفظ کند ناموفق بودهایم.
کارآفرینان
زیان دیدگان اصلی اقتصاد نفتی
این یک واقعیت است که اقتصاد کشور ما وابسته به نفت است. ما در دورههایی که درآمد نفتیمان افت کرده و احساس نیازمان به سرمایه گذاریهای بخش خصوصی زیاد شده، کارآفرینی بخش خصوصی هم رشد داشته اما به محض اینکه قیمت نفت تکانی خورده همه این احساس نیازها نیز تمام شده و دوباره هر آنچه را که لازم داشتهایم از طریق پول نفت برآورده کرده ایم، حتی جریان ابداع و نوآوری و مراکزی که در حال پژوهش بودهاند با افزایش درآمد نفت مورد بیمهری قرار گرفتهاند. در حقیقت همواره ما با آسیب یا آفت رونق یا شوکهای نفتی روبهرو بودهایم و در این میان آنکه بیش از همه ضربه خورده است همین فضای کسب و کارخصوصی و کارآفرینی است، چه در زمانی که ما رونق نفتی داریم نخستین متضررین کارآفرینان هستند و چه در زمانی که رکورد یا افت داریم.
از رفتارهای کارآفرینانه
تا رفتار تقرب به دولت
در چنین فضایی بخش بزرگی از اهالی کسب و کار ما بیش از آنکه گمان کنند به کارآفرینی نیاز دارند نیازمند رانتهای نفتی هستند آن هم نه رانتهای ارزش افزا بلکه از نوع ارزش زدا. رانتهایی که نه به اعتبار نوآوری و خلاقیتشان که به دلیل ارتباطات و نزدیکیهایی که به نهاد دولت داشتند از آن بهره بردهاند. عملاً ما هرگز کارآفرینی به معنای متداول آن نداشتهایم بلکه من یک طرحی را آغاز میکردهام به قصد اینکه مورد حمایت نفتی قرار گیرد بدون اینکه الزامی برای کارآفرینی به معنای شومپیتری داشته باشم به این معنا عملاً رفتارها به جای رفتارهای کارآفرینانه رفتارهای تقرب به دولت و استفاده از رانت بیشتربوده است. خلاقیتها به جای آنکه درتوسعه بازار کارآفرینی به کار گرفته شود در جهت توسعه رفتار رانت جویانه شکل گرفته. خلاقیتهایی که منجر به دستاوردهای جدیدی که شومپیتر میگفت نمیشود.
همچنان دچار ناکارآمدی و فساد هستیم
اقتصاد نفتی بخش بزرگی از انتظارات را به سمت رانتها سوق داده به طوری که هنوز پرداخت مالیات به فرهنگ جاری اقتصاد ما تبدیل نشده و همه به نوعی تلاش میکنند از مالیات فرار کنند. شاید در همه جای دنیا هم همین گونه باشد اما در ایران پرداخت مالیات رفتار تعجب برانگیزی تلقی میشود و زمان زیادی میخواهد که ما به این فرهنگ برسیم. از سوی دیگر میبینیم بخش بزرگی از ساختار نهاد دولت به جای آنکه تسهیل گر و راه بازکن باشد راهبند بوده و دائم سدهایی به نام مجوز و بروکراسی ایجاد میکرده که عبور از آنها زحمت زیادی میبرد و گذر از این معابر یا بواسطه تقرب به دولت صورت میگیرد یا به وسیله پرداختهای غیرمتعارف و فسادآلود. بخشی از این رفتارهای غلط به دولت برمی گردد که نتوانسته نظام بروکراتیک حامی و سرعت دهنده برای کسب و کارها ایجاد کند و بخش دیگر مربوط به فساد است. در برخی نظامها ممکن است سیستم اداری فاسد نباشد اما ناکارآمد باشد و نظام تدبیر ناکارآمد وجود داشته باشد. در برخی دیگر از نظامها شاید فساد باشد اما سیستم بسرعت کار خود را انجام میدهد و به قولی کارآمدی وابسته به فساد شکل گرفته است. اما در ایران ما در عین حال که ناکارآمدیم با فساد نیز روبهرو هستیم و از طرفی پرداختهای فسادآلود هم به کارآمدی منجر نمیشود و این بدترین نوع بروکراسی است که ما اسیر آن هستیم. مشکل جدی که سرعت گیر پیشرفت است.
بوروکراسی تساهل گر یا سنگ انداز
تجارب شناخته شده در دنیا شاخص فضای عمومی کسب و کار را بر اساس فساد و کارآمدی بوروکراسی تعریف میکند. آقای «دسوتو» رفتار دولت را در قبال کارآفرینان در شهر پرو و نیویورک مقایسه میکند، اینکه چرا مردم تمایل ندارند دولت سر از کارشان دربیاورد و پروانه کسب و کار بگیرند و رسمیت بیابند تا از طریق این رسمیت یافتن بتوانند وامهای ارزانقیمت بگیرند، بیمه شوند و از آن سو مالیات بدهند و تعیین استاندارد شوند، مجموعه رفتارهایی که دولت باید در قبال کارآفرینان در یک اکوسیستم درست انجام دهد. وی نتیجه میگیرد: در شهری مثل نیویورک، مجموعه رفتارهای دولت در قبال کارآفرینان پس از رسمی شدنشان به افزایش سرعت و امنیت کارآفرینی میانجامد، حال آنکه بوروکراسی در شهری مثل پرو به کاهش روند کارآفرینی میانجامد. دولت تسهیل گر و توسعهگرا رفتارش «برد- برد» است چرا که تعداد کسب و کارها بیشتر میشود و درآمد بالا میرود اما در خیلی از نظامها دولت در مسیر توسعه کارآفرینی نیست. صدور مجوزها، استاندارد، بیمهها، وامها و... همه و همه به عنوان سدهای پیش روی کارآفرینان پیش میرود.