تشکلهای بخش خصوصی لااقل در قانون و روی کاغذ در سالهای اخیر امتیازات فراوانی از دولت و نهادهای قانونگذار گرفتهاند و بسیاری این تصور را دارند که نظام تشکلی تنها راهحل برون رفت از اقتصاد دولتی و دولتزده ایران است.
این موضوع باعث شده است که در عمل این تصور شکل گیرد که از نظر علم اقتصاد تنها راهحل خصوصیسازی نظام تشکلی است. این در حالی است که انتقادات مهمی که از سوی اقتصاددانان به ویژه اقتصاددانان سرشناس از تشکلهای بخش خصوصی مطرح میشود کمتر دیده شود. انتقاداتی که هرچند نافی کامل تشکلهای بخش خصوصی نیست اما مشکلات این تشکلها، نه در ایران بلکه در تمامی کشورهای جهان را نشان میدهد. به همین دلیل در این گزارش به مروری بر ادبیات تشکلی از دیدگاه اقتصاددانان مشهور پرداختهایم.
***
دیدگاههای بدبینانه به تشکل ها
مروری بر نظریات مشارکت بخش خصوصی در فرایند تصمیمگیری و سیاستگذاری کشورها نشان میدهد که برخی نظریهها نگاهی بدبینانه و بعضی نیز دیدی خوشبینانه به تشکلهای بخش خصوصی و مشارکت در نظام تصمیمگیری کشورها دارند. تشکلهای بخش خصوصی به مرور از نهادهایی برای حمایت از اعضا به نهادهایی مطالبهگر از دولتها به نفع اعضا تبدیل شدند و تلاش آنها اثرگذاری در سیاستهایگذاریهای کشورها است. منکور السون، اقتصاددان مشهور امریکایی که سالها در دانشگاه مریلند و پرینستون به تدریس اقتصاد پرداخت در زمره بدبینهای اقتصادی نسبت به تشکلگرایی قرار میگیرد. وی براین اعتقاد است که بخش خصوصی به محض متشکل شدن و ورود به عرصههای تصمیمگیری و مقرراتگذاری، تشکیل ائتلاف میدهد و مقررات را به نحوی تنظیم میکند که منافع گروهیاش به هزینه سایر افراد و گروهها حداکثر شود. این مشارکتها اغلب صبغه توزیعی دارند و اثری در بزرگ شدن کیک اقتصادی و افزایش سهم همگانی از این کیک ندارند. بخش خصوصی بیشتر با انگیزه کسب رانت اقتصادی و توزیع مجدد منافع از سمت مصرفکنندگان و تولیدکنندگان در نظامهای تصمیمگیری رخنه میکند و با به تصویب رساندن مقررات جانبدارانه، تخصیص منابع را مختل مینماید. این نظر اولسون از سوی میلتون فریدمن، اقتصاددان شهیر امریکایی نیز تایید شده است. فریدمن نیز بر کارکردهای منفی تشکلها صنفی صحه گذاشته و آنها را مخل نظام بازار میداند. وی معتقد است که تشکلها با نفوذ بر تصمیمات دولت، مانع از اتخاذ تصمیمات نافع برای جامعه شده و بدینترتیب مناع جمع فدای منافع انجمنی خاص میشود. فریدمن نه تنها نقش اتحادیهها و تشکلهای صنفی را مثبت نمیداند بلکه آنها را مخل رشد اقتصادی معرفی میکند.
منافع عمومی قربانی منافع تشکلی
گری بکر نیز بر این اعتقاد است که موفقیت گروههای قدرتمند به چگونگی سازمان دهی و نفوذ در دستگاههای دولتی و کسب رای بیشتر آنها بستگی دارد زیرا دولتمردان بر اساس قاعده
نفعطلبی شخصی، تحت تاثیر گروههای قدرتمند مانند تشکلهای صنفی قرار میگیرند. بنابر این اغلب منافع گروههای قدرتمند را مورد حمایت قرار میدهند و منافع همگانی را فراموش میکنند. به اعتقاد بکر گروههای کوچک ولی با نفوذ در امریکا تاثیر زیادی بر مصوبات و تصمیمگیریهای اقتصادی دارند.
ریچارد نلسون نیز که دیدی منفی دارد بر این اعتقاد است که فرآیند تکامل فناوری با تشکل اتحادیهها و تراستها به خطر میافتد زیرا اتحادیهها برای افزایش منافع و سود خود در تلاش هستند و از آنجا که ورود رقبا و فناوریهای جدید را مانعی برای دستیابی خود به سود بیشتر تلقی میکنند با نقوذ در دولت و تاثیرگذاری بر سیاستهای دولتی تلاش میکنند تا به هر نحو ممکن از این فرآیند جلوگیری و برای خود منفعی کسب کنند هرچند نتیجه تلاششان مانع از رشد سریع فناوری شود. هگارد دیگر مخالف انجمنهای کسب و کار دیدگاهش را چنین بیان میکند: انجمنهای کسب و کار دولت را وادار میکنند که برای آنها رانت اضافی ایجاد کند. آنها برای دستیابی به اهداف خود مانع انجام برخی اصلاحات اقتصادی که کاهشدهنده رانت هستند میشوند. ویگز نیز لابیگری را تنها راه تشکلها برای مشارکت آنها در فرآیند تصمیمگری میداند. به صورت کلی مخالفان تشکلها بر این عقیدهاند که این تشکلها گروههایی با منافع بسیار متمرکز هستند که میتوانند با قدرت خود فشار زیادی بر بعضی سیاستهای دولت وارد کنند و آنها را به کاری وادارند که نتایج مستقیم برای گروهشان داشته باشد اما لزوما به نفع تمامی فعالان اقتصادی نباشد.
دیدگاههای مثبت به تشکل ها
در مقابل اقتصاددانانی هم موافق شکلگیری و نقش تشکلها در اقتصاد هستند و معتقدند تشکلها منافع بخش خصوصی را تامین میکند. اونر گریف، اقتصاددان مشهور نهادگرا انقلاب تجاری را زاییده امنیت بیشتر مبادلات تجاری در پرتو فعالیت تشکلهای صنفی میداند و از تشکلها به عنوان عوامل بهبوددهنده و ایمن ساز محیط کسب و کار نام میبرد.
وی روابط تجار و موانع پیش روی فعالیت آنان را پیش از انقلاب تجاری مورد مطالعه قرار میدهد و این مطلب را بیان میکند تشکیل انجمنها و اقدامات جمعی در پیشبرد اهداف گروه و در رفع موانع کسب و کار عاملی تاثیرگذار است. به اعتقاد گریف انجام اقدامات جمعی (ایجاد دادگاههای درون صنفی، تعریف رویههای تجاری و وضع استانداردها) از سوی صنف بازرگانان در دوران پیش از انقلاب تجاری، امنیت محیط فعالیت را فراهم آورد. این مساله به نوبه خود به دولتهای حاکم در رفع نواقع و نیز ناتواناییهای نظام حقوقی و قضایی شان در فراهم آوردن محیط امن تجاری کمک کرد. بنابراین گریف برای بهبود محیط کسب و کار و پیشبرد اهداف اقتصادی ایجاد اصناف، ائتلافها و همکاریهای بخش خصوصی را موثر میداند.
آلبرت هرشمن، اقتصاددان معروف آلمانی نیز بر این اعتقاد بود که تشکلها به عنوان صدای صاحبان کسب و کار، اعتراضات و پیشنهادهای بخش خصوصی را به گوش تصیم گیران میرسانند و به این ترتیب در بهبود کیفیت تصمیمات دولت نقش اساسی ایفا میکنند. این تشکلها مطالبات اعضای خود را پیگیری میکنند، مانع از اتخاذ و اجرای تصمیمات زیان بار میشوند و در اجرایی شدن سیاستهای نافع نقشآفرین هستند. چنین کارکردهایی باعث میشود که تشکلهای اقتصادی در بهبود کیفیت دولت و تصمیماتش سهیم شده و از منافع دولت کارآمد
بهرهمند شوند. تشکلها بدین تریتیب مانع از گسترش نارضایتی، توسعه بخش غیررسمی اقتصاد و مانند آن شده و از این حیث موجب ارتقای انسجام اجتماعی میشوند و بخشی از بار دولت را به دوش میکشند.
پیتر اوانز با ارائه نظریه دولت مستقل ریشهدار نقش دوگانه تشکلهای اقتصادی را روشن کرده است. به اعتقاد اوانز دولت به شرطی میتواند بستر ساز توسعه باشد که از دو ویژگی ذیل برخوردار باشد:
- دارای نظام اداری کارآمد باشد تا منافع عمومی را تعقیب کند و برای اجرای آن ظرفیتهای لازم را داشته باشد.
- ارتباط دولت با جامعه از طریق تشکلهای اقتصادی سازمان دهی شده باشد.
از نظر اوانز تشکلهای اقتصدی از جمله انجمنهای کارفرمایی، ابزاری برای هر دو شرط دولت توسعه گرا است. این تشکلها میتوانند از فساد در دولت جلوگیری کرده و با ارائه اطلاعات گسترده درباره شرایط واقعی اقتصادی از تصمیمگیریهای اشتباه جلوگیری کنند. بدون تشکلهای اقتصادی ارتباط سازمان یافته دولت با جامعه منتفی میشود و دولت نمیتواند بطور مستمر از مطالبات اجتماعی و واقعیتهای اقتصادی اطلاعات لازم را به دست آورد. تکیه بر جامعه مدنی و نهادهای گروهی، گردآوری و اشاعه اطلاعات را تسهیل و حرکت جمعی را تسریع میکند. در واقع دیدگاه اوانز بر این امر استوار است که دولت در عین حقظ استقلال خود باید با بخش خصوصی تعامل داشه باشد.
تشکلهای بخش خصوصی در ایران
در ایران هرچند ممکن است دولت یا لااقل مدیران میانی دولت اعتقاد چندانی به تشکلها نداشته باشند اما بحث تشکلهای اقتصادی به عنوان یک اصل غیرقابل انکار در قوانین و مقررات پذیرفته شده است. با این وجود نباید فراموش کرد که نهاد تشکلی در درون خود دارای مشکلاتی ساختاری است و این مشکلات از سوی اقتصاددانان بدبین به خوبی تبیین شده است. لازم است که فعالان تشکلی و دولت در کنار تلاش برای تقویت تشکلها، از آفتها و مشکلاتی که تشکلها ممکن است گریبانگیر آنها نیز بشوند که اتفاقا در سالهای اخیر بسیاری از آنها را مشاهده کردهایم آگاه باشند و بحث تشکلهای اقتصادی را به عنوان یک وحی منزل و بدون ایراد نپذیرند.