چاپ این صفحه

حسین راغفر: تضعیف اتحادیه اروپا به ضرر اقتصادهای در حال توسعه

حسین راغفر گرچه تدوینگر نقشه جغرافیایی فقط در كشور است و مطالعات موثری در زمینه فقر و رفاه در اقتصاد داخلی ایران داشته است اما بین سال‌های ١٣٧٢ تا ١٣٨٠ پیوسته در انگلستان بوده است؛ در همین كشور و در دانشگاه Essexe اقتصاد خوانده است؛ او از آن سال به بعد پیوسته به این كشور سفر می‌كند و از همین‌رو می‌تواند نگاهی جامع به آثار اقتصادی جدایی انگلستان از اتحادیه اروپا داشته باشد.

راغفر معتقد است گرچه در نگاه نخست این رخداد اثری بر اقتصاد ایران ندارد، اما انگلستان پس از مدتی سعی در صدور بحران خودش به كشورهای كمتر توسعه‌یافته خواهد كرد.

مردم انگلستان در همه‌پرسی دو روز پیش به جدایی از اتحادیه اروپا رای دادند، آیا مردم این كشور واقعا نمی‌دانستند كه جدایی چه تبعات اقتصادی برای آنها دارد؟ یعنی آیا احزاب مخالف به‌خوبی عمق این موضوع را برای مردم تشریح نكرده بودند؟
ببینید به گمان من رای مردم بریتانیا به جدایی از اتحادیه دلیل مشخصی دارد؛ اما پیش از آن باید توضیح دهم كه چنین رایی را می‌توان به نوعی به معنای شكست سیاست‌های اتحادیه اروپا و روند جهانی شدن اقتصاد تلقی كرد؛ این رای نشان داد كه مسیر جهانی شدن اقتصاد با چالشی جدی مواجه شده است. تا حدی كه ممكن است این روند مانند یك دومینو به دیگر كشورهای اتحادیه اروپا هم سرایت كند؛ یعنی دیگر احزاب مخالف این اتحادیه هم در كشورهای خودشان تحركاتی را برای جدایی از این تیم اروپایی آغاز كنند. این رای به خوبی نشان داد كه جهانی شدن اقتصاد جهانی چطور می‌تواند آثار مخربی بر اقتصادهای بزرگ و كوچك بگذارد. باید تاكید كنم كه تنها اقتصادهای بزرگ و قوی می‌توانند از چنین بحران‌هایی گذر كنند.
به پرسش نخستم بازگردیم؛ چه موضوعی كاری كرد كه مردم انگلستان به جدایی رای دهند؟ آیا آثار اقتصادی این تصمیم را نمی‌دانستند یا واقعیت را باید در احساسات ناسیونالیستی این جامعه جست‌وجو كرد؟
واقعیت از یك مساله كاملا اقتصادی سرچشمه می‌گیرد. انگلستان در سال‌های گذشته با حجم قابل توجهی از مهاجرت نیروی كار ارزان قیمت از اروپای شرقی مواجه بوده است؛ این قصه تا جایی پیش رفته كه قسمت بزرگی از بخش ساختمان، شركت‌ها و صنایع مرتبط با ساختمان در انگلستان امروز به دست لهستانی‌هاست. فعالان ارزان قیمتی كه به تدریج هر چه بیشتر جای نیروی كار انگلیسی را گرفته است. این داستان تا جایی به نیروی كار ارزان و متوسط انگلیس فشار آورده كه خیل وسیعی از آنها مجبور به مهاجرت به كشوری چون اسپانیا شده‌اند. جالب است بدانید كه همین مهاجرت‌ها موجب شده تا قیمت مسكن در كشور اسپانیا هم بالا رود؛ چرا كه انگلیسی‌هایی كه به اسپانیا وارد شدند به مسكن نیاز داشتند و افزایش تقاضا قیمت مسكن را در این كشور بالا برد. واقعیت آن است كه مردم كل بریتانیا با مشكلات اقتصادی دست و پنجه نرم می‌كردند و بحران وجود شغل با قیمت مناسب آنها را به مهاجرت واردار می‌كرد؛ همین هم آنها را به ستوه آورده بود. سیاست‌های مهاجرت در اتحادیه اروپا به ضرر كشورهایی است كه اقتصادشان در بخش مولد توسعه پیدا نكرده و در بخش واقعی اقتصاد فعال نیستند. واقعیت این است كه انگلستان از همین كشورهاست. ساختار اقتصاد در این كشور بیشتر متاثر از بخش مالی قوی‌ای است كه وجود دارد؛ بخش‌هایی چون بیمه‌ها، بانك‌ها و بورس. به خوبی روشن است كه این بخش‌ها تنها شغل‌های تخصصی خلق می‌كند؛ به همین دلیل هم بخشی از جامعه كه اتفاقا تعدادشان كم هم نیست از یافتن شغل بی‌بهره می‌مانند؛ چرا كه شغل‌های بدون نیاز به تخصص‌های جدی را مهاجران اروپای شرقی كه ارزان قیمت‌تر هستند از آن خود كرده‌اند .
شما اشاره كردید كه این رای، رای به نفی جهانی شدن اقتصاد بود؛ چرا؟
دقت كنید كه سیاست‌های تیمی اتحادیه‌ای از پرنفوذترین كشورهای اقتصادی جهان به ضرر مردم انگلیس تمام شده بود. پیش‌تر به مهاجران اروپای شرقی در انگلستان اشاره كردم. همین را به عنوان یك نمونه در نظر می‌گیریم. اینها هیچ علاقه‌ای كه در اقتصاد انگلستان ادغام شوند، به این معنا كه درآمدشان را از انگلستان خارج می‌كردند و به كشورهای مبدا می‌فرستادند. از آنجایی كه پوند انگلستان، ارزی پرقدرت در نرخ‌های برابری بود میل این مردم برای فرستادن پول‌شان به كشورهای مادر خودشان بیشتر می‌شد. خب این به ضرر مردم كشور میزبان بود اما حالا با جدا شدن بریتانیا از اتحادیه اروپا بخشی از این مردم ناچارند كه به كشورهای‌شان بازگردند و این به ضرر كشورهای كوچك فرستنده نیروی كار و البته انگلستان است. اما چرا؟ این نیروی كار ارزان بود و توانسته بود بخش‌های بزرگی از چرخ‌های شغل‌های كارگری صنایع و... را با قیمتی ارزان به حركت درآورد. حالا كه آنها می‌روند صنایع و ساختمان و... باید نیروی انگلیسی گران‌قیمت‌تر استخدام كند؛ این یعنی هزینه نیروی كار و پس از آن تولید افزایش چشمگیری پیدا می‌كند. افزایش هزینه‌های تولید امكان رقابت‌پذیری را در صحنه بین‌المللی از انگلستان می‌گیرد. همه اینها پس از مدتی به افزایش نرخ بیكاری در بریتانیا می‌انجامد. دقت كنید كه قیمت پوند این كشور ریزشی را تجربه كرد كه در سه دهه گذشته آن را به‌چشم ندیده بود؛ پر واضح است كه ریزش نرخ برابری پوند با سایر ارزها ادامه خواهد داشت. فراموش نكنیم كه قیمت سایر ارزهای اتحادیه اروپا و البته یورو نیز برابر دلار دچار افت شد.
خب؛ این كاهش ارزش پوند چه اثری بر اقتصاد بریتانیا دارد؟
پر واضح است كه ریزش ارزش این ارز در دراز مدت قدرت رقابت پولی انگلستان را در صحنه جهانی كاهش می‌دهد و از سوی دیگر ورود سرمایه‌های خارجی به بازار پولی این كشور كم خواهد شد.
پس این تحول آینده خوبی را برای انگلستان رقم نزد.
نكته اینجا است كه مسائل متعددی در آینده این كشور موثر است. برای نمونه استعفای دیوید كامرون و فرد و حزبی كه جایگزین او می‌شود یكی از همین مسائل است. گذشته از این با نتیجه چنین رفراندومی این پرسش شكل می‌گیرد كه تا چه حد خواسته احزاب كشورهای دیگر كه خواهان جدایی از اتحادیه اروپا هستند قوت می‌گیرد؟ ایتالیا و اسپانیا شاید كشورهای بعدی باشند. این رخداد به قطع برای اتحادیه اروپا پر هزینه خواهد بود. از همین‌رو است كه خروج بریتانیا از اتحادیه بر آینده این اتحادیه به‌شدت موثر بوده است.
برای دیگر كشورها چطور؟ مثلا كشوری چون امریكا یا كشورهایی چون روسیه و چین؟
به خوبی روشن است كه در سیاست‌های این كشورهای هم اثرگذار خواهد بود. با خروج انگلستان موضع ترامپ در امریكا به نوعی تقویت شد. این رخداد برای او نشانه‌ای است تا بر سیاست‌های ملی‌گرایانه خودش در اقتصاد تاكید بیشتری كند.
اما برای كشورهایی چون روسیه و چین چطور؟
این مساله برای كشورهایی چون روسیه و چین هم بسیار خوشایند است. با نمونه‌ای از كشور خودمان توضیح می‌دهم كه چرا این مساله برای روسیه خوشایند است. دقت كنید در بحث تحریم‌های ایران اتحادیه اروپا تصمیمی گرفت كه همه كشورهای عضو اتحادیه ناچار به تبعیت از آن بودند؛ حتی كشور كوچكی چون دانمارك هم مجبور است به همه تصمیم‌های اتحادیه اروپا تن دهد. این موضوع برای كشوری چون روسیه بسیار مخاطره‌آمیز است؛ چرا كه مجموعه‌ای از كشورهای قدرتمند می‌توانند روسیه را محدود كنند. خب؛ طبیعی است كه تضعیف چنین اتحادیه‌ای برای روسیه خوشایند باشد. آنها تا همین امروز هم توانسته‌اند تا حد زیادی ظرفیت‌های روسیه را محدود كنند.
خوشایند بودن رای مردم به جدایی انگلستان از اتحادیه اروپا گرچه روند مشابهی برای چینی‌ها دارد اما نكته دیگری هم این میان وجود دارد. چین به عنوان اقتصادی نوظهور، همه سال‌های گذشته به نوعی تهدیدی برای امریكا بوده و این كشور تلاشش را برای فشار به چین كرده است. اتحادیه اروپا برای چین به مثابه تیمی است كه امریكا نفوذ چشمگیری روی آن دارد. این اتحادیه می‌تواند با نفوذ امریكا فشار مضاعفی بر چین بیاورد. از همین‌رو است كه تضعیفش برای چین بسیار خوشایندتر است.
از اینها گذشته این جدایی چه اثری بر اقتصاد ایران یا اقتصادهای مشابه ایران می‌تواند داشته باشد؟
گرچه هم در تحلیل‌ها خواندم هم در نگاه نخست اینگونه به نظر می‌رسد كه این تحول اثری بر اقتصادهای در حال توسعه نداشته باشد، اما نظر من متفاوت است. تحلیلگرانی كه بیان می‌كنند این جدایی بر اقتصادهایی مشابه ایران بی‌اثر است، معتقدند كه چون بین كشورهایی چون ایران و بریتانیا مراودات مالی و اقتصادی خاصی وجود ندارد، بنابراین تغییرهای این كشورها نمی‌تواند اقتصاد ایران و... را متاثر كند. واقعیت اما این است كه انگلستان از نظر منابع، كشوری غنی نیست. آنچه در همه سال‌های گذشته توانسته‌اند از آن بهره بگیرند، تدابیر و سیاست‌های تصمیم‌گیران این كشور بوده است. فراموش نكنیم زمانی كه اقتصادهای پرقدرت دچار بحران می‌شوند، ممكن است در نگاه نخست برای كشورهای كوچك یا در حال توسعه نوید بخش باشد؛ واقعیت اما چیز دیگری است. اینها در دراز مدت برای خروج از بحران سعی در صادر كردن بحران‌شان به كشورهای ضعیف‌تر از نظر توسعه‌ای و اقتصادی می‌كنند تا خودشان را نجات دهند.
منبع: اعتماد - مهتاب قلی‌زاده

چاپ این صفحه